خداوند پیامبرش را با نوری درخشان،وبرهانی آشکار،وراهی روشن،وکتابی هدایتگر برانگیخت.خانواده او نیکوترین خانواده،و درخت وجودش از بهترین درختان است که شاخه های آن راست ومیوه های آن سر به زیر ودر دسترس همگان است،زادگاه او مکه،وهجرت اوبه مدینه پاک وپاکیزه است،که در آنجا نام او بلند شد ودعوتش به همه جا رسید.خدا او را با برهانی کامل وکافی(قرآن کریم)وپندهای شفابخش،ودعوتی جبران کننده فرستاد.با فرستادن پیامبر(ص)شریعتهای ناشناخته را شناساند،وریشه بدعتهای راه یافته در ادیان آسمانی را قطع کرد، واحکام ومقررات الهی را بیان فرمود.پس هر کس جز اسلام دینی را انتخاب کند به یقین شقاوت او ثابت،وپیوند او با خدا قطع،وسقوطش سهمگین خواهد بود،و سرانجامش رنج واندوهی بی پایان وشکنجه ای پر درد می باشد.بر خدا توکل کنیم توکلی که باز گشت به سوی او باشد،واز او راه میجوئیم،راهی که به بهشت می رسد وبه آنجا که خواست اوست بینجامد.
بسا احسان پیاپی خدا،گناهکاران را گرفتار کند وپرده پوشی خدا او را مغرور سازد،وبا ستایش مردم فریب خورد،وخدا هیچ کس را همانند مهلت دادن،مورد آزمایش قرار نداد.
سلامت تن در دوری از حسادت است
تند خوئی بی مورد نوعی دیوانگی است،زیرا تند خو پشیمان می شود،واگر پشیمان نشد پس دیوانگی او پایدار است.
هر کس تن به سستی دهد،حقوق را پایمال کند،وهر کس سخن چین را پیروی کند دوستی را به نا بودی کشاند.
زن وزندگی،همه اش زحمت ودرد سر است وزحمت بارتر اینکه چاره ای جز بودن با او نیست.
به خدا سوگند!این دنیای شما که به انواع حرام آلوده است،در نظر من از استخوان خوکی که در دست بیماری جذامی باشد پست تر است.
شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل مانده اند.
قربانگاه اندیشه ها ،زیر برق آرزوهاست.
اختلاف نابود کننده عقل است.
ای مردم،از خدائی بترسید که اگر سخنی گوئید می شنود،واگر پنهان کارید می داند!وبرای مرگی آماده باشید،که اگر از آن فرار کنید شما را می یابد،واگر بر جای خود بمانید شما را می گیرد،واگر فراموشش کنید شما را با اعمالتان از یاد نبرد.
از نصایح امام خطاب به ابن زیاد:
ای زیاد،از اسراف بپرهیز،ومیانه روی را بر گزین،از امروز به فکر فردا باش،واز اموال دنیا به اندازه کفاف خود نگهدار،و زیادی را برای روز نیازمندیت در آخرت پیش فرست.آیا امیدواری خداوند پاداش فروتنان را به تو بدهد در حالی که از متکبران باشی؟وآیا طمع داری ثواب انفاق کنندگان را دریابی در حالی که در ناز ونعمت قرار داری؟وتهیدستان وبیوه زنان را از آن نعمتها محروم می کنی؟همانا انسان به آنچه پیش فرستاده،ونزد خدا ذخیره ساخته،پاداش داده خواهد شد
مراحل خود سازی
پسرم!همانا تو را به ترس از خدا سفارش میکنم که پیوسته در فرمان او باشی،ودلت را با یاد خدا زنده کنی،وبه ریسمان او چنگ زنی،چه وسیله ای مطمئن تر از رابطه تو با خداست؟اگر سر رشته آن را در دست گیری.دلت را با اندرز نیکو زنده کن،هوای نفس را با بی اعتنائی به حرام بمیران،جان را با یقین نیرومند کن،و با نور حکمت روشنائی بخش،و با یاد مرگ آرام کن،به نابودی از او اعتراف گیر،وبا بررسی تحولات ناگوار دنیا به او آگاهی بخش،واز دگرگونی روزگار،وزشتی های گردش شب وروز او را بترسان،تاریخ گذشتگان را بر او بنما،وآنچه که بر سر پیشینیان آمده است به یادش آور.در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن،و بیندیش که آنها چه کردند؟و از کجا کوچ کرده،ودر کجا فرود آمده اند؟از جمع دوستان جدا شده وبه دیار غربت سفر کردند،گویا زمانی نمی گذرد که همه ما هم یکی از آنانیم!پس جایگاه آینده را آباد کنیم،آخرت را به دنیا نفروشیم،وآنچه نمی دانی مگو،وآنچه بر تو لازم نیست بر زبان نیاور،ودر جاده ای که از گمراهی آن می ترسی قدم مگذار،زیرا خودداری به هنگام سرگردانی وگمراهی،بهتر از سقوط در تباهی هاست
برهان گناهکار،نادرست ترین برهان هاست،وعذرش از توجیه هر فریب خورده ای بی اساس تر،وخوشحالی او عدم آگاهی اوست.ای انسان!چه چیزی تو را برگناه جرأت داده؟و در برابر پروردگارت مغرور ساخته؟وبر نا بودی خود علاقه مند کرده است؟آیا بیماری تو را درمان نیست؟وخواب زدگی تو بیداری ندارد؟چرا آنگونه که به دیگران رحم می کنی،به خودت رحم نمی کنی؟چه بسا کسی را در آفتاب سوزان می بینی بر او سایه می افکنی یا بیماری را می نگری که سخت نا توان است،از روی دلسوزی بر او اشک می ریزی،اما چه چیز تو را بر بیماری خود بی تفاوت کرده؟وبر مصیبتهای خود شکیبا واز گریه بر حال خویشتن باز داشته است؟در حالی که هیچ چیز برای تو عزیزتر از جانت نیست!چگونه ترس از فرود آمدن بلا،شب هنگام تو را بیدار نکرده است؟که در گناه غوطه ور،ودر پنجه قهر الهی مبتلا شده ای؟
چگونه بودن
پس سستی دل را با استقامت درمان کن،وخواب زدگی چشمانت را با بیداری از میان بردار،واطاعت خدا را بپذیر،وبا یاد خدا انس گیر،ویاد آر که تو از خدا روی گردانی و در همان لحظه او روی به تو دارد،و تو را به عفو خویش می خواند، و با کرم خویش می پوشاند! در حالی که تو از خدا بریده وبه غیر او توجه داری!پس چه نیرومند وبزرگوار است خدا!وچه ناتوان وبی مفداری تو،که بر عصیان او جرأت داری،در حالی که تو را در پرتو نعمت خود قرار داده،و در سایه رحمت او آرمیده ای،نه بخشش خود را گرفته،ونه پرده اسرار تو را دریده است،بلکه چشم بر هم زنی،بی احسان خدا زنده نبودی در حالی که یا در نعمت های او غرق بودی،یا از گناهان تو پرده پوشی شد،ویا بلا ومصیبتی را از تو دور ساخته است،پس چه فکر میکنی اگر او را اطاعت کنی؟به خدا سوگند اگر این رفتار میان دو نفر که در توانائی وقدرت برابر بودند وجود داشت (وتو یکی از آن دو بودی)تو نخستین کسی بودی که خود را بر زشتی اخلاق ،ونادرستی کردار محکوم می کردی.
پسرم!نفس خود را میزان میان خود ودیگران قرار ده،پس آنچه را که برای خود دوست داری برای دیگران نیز دوست بدار،و آنچه را که برای خود نمی پسندی،برای دیگران مپسند،ستم روا مدار، آنگونه که دوست نداری به تو ستم شود، نیکوکار باش،آنگونه که دوست داری به تو نیکی کنند،و آنچه را که برای دیگران زشت میداری برای خود نیز زشت بشمار،وچیزی را برای مردم رضایت بده که برای خود می پسندی،آنچه نمی دانی نگو،گر چه آنچه را می دانی اندک است،آنچه را دوست نداری به تو نسبت دهند،در باره دیگران مگو، بدان که خود بزرگ بینی وغرور،مخالف راستی، و آفت عقل است،نهایت کوشش را در زندگی داشته باش،و در فکر ذخیره سازی برای دیگران مباش،آنگاه که به راه راست هدایت شدی،در برابر پروردگارت از هر فروتنی خاضع تر باش.بدان راهی پر مشقت و بس طولانی در پیش روی داری،و در این راه بدون کوشش بایسته،وتلاش فراوان،و اندازه گیری زاد وتوشه، و سبک کردن بار گناه،موفق نخواهی بود،بیش از تحمل خود بار مسئولیت ها بر دوش منه،که سنگینی آن برای تو عذاب آور است.اگر مستمندی دیدی که توشه ات را تا قیامت می برد،و فردا که به آن نیاز داری به تو باز می گرداند،کمک او را غنیمت شما،و زاد وتوشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالی داری بیشتر انفاق کن،و همراه او بفرست،زیرا ممکن است روزی در رستاخیز در جستجوی چنین فردی باشی و او را در نیابی.به هنگام بی نیازی،اگر کسی از تو وام خواهد،غنیمت بشمار،تا در روز سختی وتنگدستی به تو باز گرداند،بدان که در پیش روی تو،گردنه های صعب العبوری وجود دارد،که حال سبکباران به مراتب بهتر از سنگین باران است،و آن که کند رود حالش بدتر از شتاب گیرنده می باشد،و سر انجام حرکت،بهشت و دوزخ خواهد بود،پس برای خویش قبل از رسیدن به آخرت وسائلی مهیا ساز،و جایگاه خود را از آمدنت آماده کن،زیرا پس از مرگ عذری پذیرفته نمی شود،وراه باز گشتی وجود ندارد.
نشانه های رحمت الهی:
بدان،خدائی که گنج های آسمان وزمین در دست اوست،به تو اجازه در خواست داده،واجابت آن را به عهده گرفته است.تو را فرمان داده که از او بخواهی تا عطا کند،در خواست رحمت کنی تا ببخشاید،وخداوند بین تو وخودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند،و تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری،ودر صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است،در کیفر تو شتاب نداشته،و در توبه وباز گشت، بر تو عیب نگرفته است،در آنجا که رسوائی سزاوار توست،رسوا نساخته،وبرای بازگشت بخویش شرائط سنگینی مطرح نکرده است،در گناهان تو را به محاکمه نکشیده،و از رحمت خویش نا امیدت نکرده، بلکه باز گشت تو را از گناهان نیکی شمرده است.هر گناه تو را یکی،وهر نیکی تو را ده به حساب آورده،و راه باز گشت و توبه را به روی تو گشوده است.هر گاه او را بخوانی،ندایت را می شنود،وچون با او راز دل گوئی راز تو را می داند،پس حاجت خود را با او بگوی،وآنچه در دل داری نزد او باز گوی،غم واندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن،تا غم های تو را برطرف کند ودر مشکلات تو را یاری رساند.واز گنجینه های رحمت او چیزهائی در خواست کن که جز او کسی نمی تواند عطا کند،مانند عمر بیشتر،تندرستی بدن،وگشایش در روزی.سپس کلیدهای گنجینه های خود را در دست تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن داد،پس هر گاه اراده کردی می توانی با دعا،درهای نعمت خدا را بگشائی،تا باران رحمت الهی بر تو ببارد.هرگز از تأخیر اجابت دعا نا امید مباش، زیرا بخشش الهی به اندازه نیت است،گاه،در اجابت دعا تأخیر میشود تا پاداش در خواست کننده بیشتر وجزای آرزومند کامل تر شود،گاهی در خواست می کنی اما پاسخ داده نمی شود،زیرا بهتر از آنچه خواستی به زودی یا در وقت مشخص،به تو خواهد بخشید،یا به جهت اعطاء بهتر از آنچه خواستی،دعا به اجابت نمی رسد،زیرا چه بسا خواسته هائی داری که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود،پس خواسته های تو بگونه ای باشد که جمال وزیبائی تو را تأمین،و رنج وسختی را از تو دور کند،پس نه مال دنیا برای ما پایدار،و نه ما برای مال دنیا باقی خواهیم ماند.
پس به پیامبر پاکیزه وپاکت اقتدا کن،که راه ورسم او الگوئی است برای الگو طلبان،ومایه فخر وبزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد،ومحبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند،وگام بر جایگاه قدم او نهد.پیامبر از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند،وبه دنیا با گوشه چشم نگریست،دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته تر،وشکمش از همه خالیتر بود،دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت،وچون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت،وچیزی را که خدا خوار شمرده،آن را خوار انگاشت،وچیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک وناچیز می دانست.اگر در ما نباشد جز آنکه آنچه را خدا وپیامبرش دشمن می دارند ، دوست بداریم ،یا آنچه را خدا وپیامبرش کوچک شمارند،بزرگ بداریم،برای نشان دادن دشمنی ما با خدا،وسر پیچی از فرمانهای او کافی بود!.وهمانا پیامبر خدا «که درود خدا بر او باد»بر روی زمین می نشست وغذا می خورد،وچون برده ساده می نشست،وبا دست خود کفش خود را وصله می زد،وجامه خود را با دست خود می دوخت،وبر الاغ برهنه می نشست،ودیگری را پشت سر خویش سوار میکرد.پرده ای بر در خانه او آویخته بود که نقش وتصویر ها در آن بود،به همسرش فرمود،این پرده را از برابر چشمان من دور کن که هر گاه نگاهم به آن می افتد به یاد دنیا وزینتهای آن می افتم.پیامبر «صلی الله علیه واله وسلم»با دل از دنیا روی گرداند،ویادش را از جان خود ریشه کن کرد،وهمواره دوست داشت تا جاذبه های دنیا از دیدگانش پنهان ماند،واز آن لباس زیبائی تهیه نکند وآن را قرارگاه دائمی خود نداند،وامید ماندن در دنیا نداشته باشد،پس یاد دنیا را از جان خویش بیرون کرد،ودل از دنیا برکند،وچشم از دنیا پوشاند.وچنین است کسی که چیزی را دشمن دارد،خوش ندارد به آن بنگرد،یا نام آن نزد او بر زبان آورده شود.در زندگانی رسول خدا «صلی الله علیه واله وسلم»برای ما نشانه هائی است که ما را از زشتی ها وعیبهای دنیا راهنمائی می کند ،زیرا پیامبر«صلی الله علیه واله وسلم»با نزدیکان خود گرسنه بسر می بردوبا آنکه مقام ومنزلت بزرگی داشت ،زینتهای دنیا از دیده او دور ماند.پس تفکر کننده ای باید با عقل خویش به درستی اندیشه کند که:آیا خدا محمد«صلی الله علیه واله وسلم»را به داشتن این صفات اکرام فرمود یا او را خوار کرد؟اگر بگوید خوار کرد ،دروغ گفته وبهتانی بزرگ زده است،واگر بگوید:او را اکرام کرد،پس بداند خدا کسی را خوار شمرد که دنیا را برای او گستراند واز نزدیکترین مردم به خودش دور نگهداشت.پس پیروی کننده باید از پیامبر «صلی الله علیه واله وسلم»پیروی کند ،وبه دنبال او راه رود،وقدم بر جای قدم او بگذارد،وگرنه از هلاکت ایمن نمی باشد.که همانا خداوند،محمد«صلی الله علیه واله وسلم»را نشانه قیامت ،ومژده دهنده بهشت،وترساننده از کیفر جهنم قرارداد،او با شکمی گرسنه از دنیا رفت وبا سلامت جسم وجان وارد آخرت شد،وکاخ های مجلل نساخت(سنگی بر سنگی نگذاشت)تا جهان را ترک گفت،ودعوت پروردگارش را پذیرفت.وه!چه بزرگ است منتی که خدا با بعثت پیامبر«صلی الله علیه وآله وسلم»بر ما نهاده،وچنین نعمت بزرگی به ما عطا فرموده،رهبر پیشتازی که باید او را پیروی کنیم وپیشوائی که باید راه او را تداوم بخشیم.به خدا سوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زده ام که از پینه کننده آن شرمسارم یکی به من گفت «آیا آن را دور نمی افکنی؟»گفتم:از من دور شو،صبحگاهان رهروان شب ستایش می شوند.
وصف پیامبر«صلی الله علیه واله وسلم» و اهل بیت«علیهم السلام»
خداوند پیامبرش را با نوری درخشان،وبرهانی آشکار،وراهی روشن،وکتابی هدایتگر برانگیخت.خانواده او نیکوترین خانواده،ودرخت وجودش از بهترین درختان است که شاخه های آن راست ومیوه های آن سر به زیر ودر دسترس همگان است،زادگاه او مکه،وهجرت او به مدینه پاک وپاکیزه است،که در آنجانام او بلند شد ودعوتش به همه جا رسید.خدا او را با برهانی کامل وکافی(قرآن) و پندهای شفابخش ودعوتی جبران کننده فرستاد.با فرستادن پیامبر شریعتهای ناشناخته را شناساند،وریشه بدعت های راه یافته در ادیان آسمانی را قطع کرد،واحکام ومقررات الهی را بیان فرمود.پس هر کس جز دین اسلام دینی را انتخاب کند به یقین شقاوت او ثابت وپیوند او با خدا قطع ،و سقوطش سهمگین خواهد بود،وسر انجامش رنج و اندوهی بی پایان وشکنجه ای پر درد می باشد.بر خدا توکل میکنم ،توکلی که باز گشت به سوی او باشد،واز او راه می جویم،راهی که به بهشت رسد وبه آنجا که خواست اوست بینجامد.
شما را به ترس از خدا سفارش میکنم،به دنیا پرستی روی نیاورید،گرچه به سراغ شما آید،وبر آنچه از دنیا از دست میدهید اندوهناک نباشید؛حق را بگوئید،وبرای پاداش الهی عمل کنید ودشمن ستمگر ویاور ستمدیده باشید.شما را،وتمام فرزندان وخاندانم را،وکسانی را که این وصیت به آنها می رسد،به ترس از خدا ،ونظم در امور زندگی،وایجاد صلح وآشتی در میانتان سفارش میکنم،زیرا من از جد شما پیامبر (ص)شنیدم که فرمود:«اصلاح دادن بین مردم از نماز و روزه یکسال برتر است».
خدا را! خدا را! در باره یتیمان،نکند آنان گاهی سیر وگاه گرسنه بمانند،وحقوقشان ضایع گردد!
خدا را ! خدا را ! در باره همسایگان،حقوقشان را رعایت کنید که وصیت پیامبر(ص)شماست،همواره به خوشرفتاری با همسایگان سفارش میکرد تا آنجا که گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد کرد.
خدا را !خدا را ! در باره قرآن،مبادا دیگران در عمل به دستوراتش از شما پیشی گیرند.خدا را ! خدا را ! در باره نماز،چرا که ستون دین شماست.خدا را !خدا را ! در باره خانه خدا،تا هستید آن را خالی نگذارید،زیرا اگر کعبه خلوت شود،مهلت داده نمی شوید.خدا را !خدا را ! در باره جهاد با اموال وجانها وزبانهای خویش در راه خدا.برشما باد به پیوستن با یکدیگر،وبخشش همدیگر،مبادا از هم روی گردانید،وپیوند دوستی را از بین ببرید.امر به معروف ونهی از منکر را ترک نکنید که بدهای شما بر شما مسلط میگردند،آنگاه هر چه خدا را بخوانید جواب ندهد!
اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگی او می اندیشیدند، به راه راست باز می گشتند،و از آتش سوزان می ترسیدند، اما دلها بیمار ،وچشم ها معیوب است. آیا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند؟که چگونه آفرینش آن را استحکام بخشید؟و ترکیب اندام آن را بر قرار، وگوش و چشم برای آن پدید آورد،واستخوان وپوست متناسب خلق کرد؟به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید، که چگونه لطافت خلقت او با چشم واندیشه انسان درک نمی شود،نگاه کنید چگونه روی زمین راه می رود،وبرای بدست آوردن روزی خود تلاش میکند؟دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد،ودر جایگاه مخصوص نگه می دارد،در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده،و به هنگام درون رفتن،بیرون آمدن را فراموش نمی کند!.روزی مورچه تضمین گردیده ، و غذاهای متناسب با طبعش آفریده شده است.خداوند منان از او غفلت نمیکند،وپروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد،گرچه در دل سنگی سخت وصاف یا در میان صخره ای خشک باشد.اگر در مجاری خوراک وقسمتهای بالا وپائین دستگاه گوارش وآنچه در درون شکم او از غضروف های آویخته به دنده تا شکم، وآنچه در سر اوست از چشم وگوش،اندیشه نمائی،از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده واز وصف او به زحمت خواهی افتاد.پس بزرگ است خدائی که مورچه را بر روی دست وپایش بر پا داشت،وپیکره وجودش را با استحکام نگاه داشت،در آفرینش آن هیچ قدرتی او را یاری نداد وهیچ آفریننده ای کمکش نکرد.اگر اندیشه ات را بکار گیری تا به راز آفرینش پی برده باشی،دلائل روشنی به تو خواهند گفت که آفریننده مورچه کوچک همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست،به جهت دقتی که جدا جدا در آفرینش هر چیزی به کار رفته،واختلافات وتفاوتهای پیچیده ای که در خلقت هر پدیده حیاتی نهفته است.همه موجودات سنگین وسبک،بزرگ وکوچک،نیرومند وضعیف،در اصول حیات وهستی یکسانند،وخلقت آسمان و هوا بادها و آب یکی است.پس اندیشه کن در آفتاب وماه،و درخت وگیاه،و آب و سنگ،و اختلاف شب و روز ،وجوشش دریاها،و فراوانی کوه ها،و بلندای قله ها،و گوناگونی لغتها،وتفاوت زبانها،که نشانه های روشن پروردگارند.پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد،و تدبیر کننده را انکار کند!گمان کردند که چون گیاهانند وزارعی ندارند، واختلاف صورت هایشان را سازنده ای نیست،بر آنچه ادعا میکنند حجت و دلیلی ندارند،و بر آنچه در سر می پرورانند تحقیقی نمی کنند.آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده، یا جنایتی بدون جنایتکار باشد؟!
شناساندن صحیح خداوند سبحان
کسی که کیفیتی برا خدا قائل شد یگانگی او را انکار کرده،وآن کس که همانندی برای او قرارداد به حقیقت خدا نرسیده است.کسی که خدا را به چیزی تشبیه کرد به مقصد نرسید.آن کس که به او اشاره کند یا در وهم آورد،خدا را بی نیاز ندانسته است.هر چه که ذاتش شناخته شده باشد آفریده است،وآنچه در هستی به دیگری متکی باشد دارای آفریننده است.سازنده ای غیر محتاج به ابزار ،اندازه گیرنده ای بی نیاز از فکر واندیشه،وبی نیاز از یاری دیگران است.با زمانها همراه نبوده،واز ابزار و وسائل کمک نگرفته است.هستی او برتر از زمان،و وجود او برنیستی مقدم است،و از ازلیت او را آغازی نیست.با پدید آوردن حواس،روشن می شود که حواسی ندارد.وبا آفرینش اشیاء متضاد،ثابت میشود که در آن ضدی نیست،و با هماهنگ کردن اشیاءدانسته میشود که همانندی ندارد.خدائی که روشنی را با تاریکی،آشکار را با نهان،خشکی را با تری،گرمی را با سردی،ضد هم قرار داد،وعناصر متضاد را با هم ترکیب وهماهنگ کرد،وبین موجودات ضد هم،وحدت ایجاد کرد،وبین آنها که با هم نزدیک بودند فاصله انداخت.خدائی که حدی ندارد،و با شماره محاسبه نمی گردد،که همانا ابزار وآلات،دلیل محدود بودن خویشند وبه همانند خود اشاره می شوند.اینکه می گوئیم موجودات از فلان زمان پدید آمده اند پس قدیم نمی توانند باشند و حادثند،و این که می گوئیم حتما" پدید آمدند،ازلی بودن آنها رد می شود،و اینکه می گوئیم اگر چنین بودند کامل می شدند،پس در تمام جهات کامل نیستند.خدا با خلق پدیده ها در برابر عقل ها جلوه کرد،و از مشاهده چشم ها برتر و والاتر است،وحرکت وسکون در او راه ندارد،زیرا او خود حرکت و سکون را آفرید،چگونه ممکن است آنچه را که خود آفریده در او اثر بگذارد؟یا خود از پدیده های خویش اثر پذیرد؟اگر چنین شود،ذاتش چون دیگر پدیده ها تغییر می کند،و اصل وجودش تجزیه می پذیرد،و دیگر ازلی نمی تواند باشد،وهنگامیکه«بر فرض محال»آغازی برای او تصور شود پس سر آمدی نیز خواهد داشت ،و این آغاز وانجام،دلیل روشن نقص ونقصان وضعف دلیل مخلوق بودن،ونیاز به خالقی دیگر داشتن است.پس نمی تواند آفریدگار همه هستی باشد،و از صفات پروردگار که«هیچ چیز در او مؤثر نیست، و نابودی وتغییر وپنهان شدن در او راه ندارد»خارج می شود.
والاتر از صفات پدیده ها
خدا فرزندی ندارد تا فرزند دیگری باشد،و زاده نشده تا محدود به حدودی گردد،و بر تر است از آن که پسرانی داشته باشد،ومنزه است که با زنانی از دواج کند.اندیشه ها به او نمی رسند تا اندازه ای برای خدا تصور کنند،وفکرهای تیزبین نمی توانند او را درک کند،تا صورتی از اوتصور نمایند،حواس از احساس کردن او عاجز،ودستها از لمس کردن او ناتوان است وتغییر ودگر گونی در او راه ندارد،وگذشت زمان تآثیری در او نمی گذارد،گذران روز وشب او را سالخورده نسازد،و روشنائی وتاریکی در او اثر ندارد.خدا با هیچ یک از اجزاءجوارح واعضاءواندام،ونه با عُرضی از اعراض،ونه با دگر گونی ها وتجزیه،وصف نمی گردد.برای او اندازه ونهایتی وجود ندارد،ونیستی وسر آمدی نخواهد داشت؛چیزی او را در خود نمی گنجاند که بالا وپائینش ببرد،ونه چیزی او را حمل می کند که کج یا راست نگهدارد؛نه در درون اشیاء قرار دارد و نه بیرون آن؛حرف می زند نه با زبان و کام و دهان ؛می شنود نه با سوراخهای گوش وعضو شنوائی؛سخن میگوید نه با بکار بردن الفاظ در بیان؛حفظ میکند نه با رنج به خاطر سپردن؛می خواهد نه با به کار گیری اندیشه؛دوست دارد وخوشنود میشود نه از راه دلسوزی؛دشمن می دارد وبه خشم می آید نه از روی رنج ونگرانی؛به هر چه اراده کند ،می فرماید«باش»پدید می آید نه با صوتی که در گوش ها نشیند،و نه فریادی که شنیده شود،بلکه سخن خدای سبحان همان کاری است که ایجاد می کند.
شناخت قدرت پروردگار
پیش از او چیزی وجود نداشته وگر نه خدای دیگری می بود.نمیشود گفت «خدا نبود وپدید آمد»که در آن صورت صفات پدیده ها را پیدا میکند،و نمی شود گفت«بین خدا وپدیده ها جدائی است»و«خدا بر پدیده ها برتری دارد»تا سازنده وساخته شده همانند تصور شوند،وخالق وپدید آمده با یکدیگر تشبیه گردند.مخلوقات را بدون استفاده از طرح و الگوی دیگران آفرید،و در آفرینش پدیده ها از هیچ کسی یاری نگرفت،زمین را آفرید وآن را بر پا نگهداشت بدون آن که مشغولش سازد، ودر حرکت وبی قراری،آن را نظم واعتدال بخشید،وبدون ستونی آن را به پا داشت،و بدون استوانه ها بالایش برد و از کجی و فرو ریختن نگهداشت واز سقوط ودر هم شکافتن حفظ کرد،میخ های زمین را محکم،و کوههای آن را استوار،وچشمه هایش را جاری،ودره ها را ایجاد کرد.آنچه بنا کرده به سستی نگرائید،و آنچه را که توانا کرد نا توان نشد.خدا با بزرگی وقدرت بر آفریده ها حاکم است،وبا علم وآگاهی از باطن و درونشان با خبر است،وبا جلال وعزت خود از همه برتر وبالاتر است،چیزی از فرمان او سر پیچی نمی کند،وچیزی قدرت مخالف با او را ندارد تا بر او پیروز گردد،و شتابنده ای از او توان گریختن ندارد که بر او پیشی گیرد،وبه سرمایه داری نیاز ندارد تا او را روزی دهد.همه در برابر او فروتنند،ودر برابر عظمت او ذلیل وخوارند.از قدرت وحکومت او به سوی دیگری نمی توان گریخت که از سود وزیانش در امان ماند.همتائی ندارد تا با او برابری کند،و او را همانندی نیست که شبیه او باشد.اوست نابود کننده پدیده ها پس از آفرینش،که گویا موجود
ی نبود.
آیا مشاهده نمی کنید که همانا خداوند سبحان،انسانهای پیشین از آدم(علیه السلام) تا آیندگان این جهان را با سنگهائی در مکه آزمایش کرد که نه زیان می رسانند،و نه نفعی دارند،نه می بینند،و نه می شنوند؟این سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پایداری مردم گردانید.سپس کعبه را در سنگلاخ ترین مکان ها،بی گیاه ترین زمین ها،و کم فاصله ترین دره ها،در میان کوههای خشن،سنگریزه های فراوان،و چشمه های کم آب،و آبادی های از هم دور قرار داد،که نه شتر،نه اسب و گاو وگوسفند،هیچکدام در آن سرزمین آسایش ندارند.سپس آدم(علیه السلام) و فرزندانش را فرمان داد که به سوی کعبه برگردند،و آنرا مرکز اجتماع و سر منزل مقصود و بار اندازشان گردانند،تا مردم با عشق قلبها،به سرعت از میان فلات ودشت های دور،واز درون شهرها،روستاها،دره های عمیق،و جزایر از هم پراکنده دریاها به مکه روی آورند،شانه های خود را بجنبانند،و گرداگرد کعبه لا اله الا الله بر زبان جاری سازند،و در اطراف خانه طواف کنند،و با موهای آشفته،و بدنهای گرد و غبار در حرکت باشند.لباس های خود را که نشانه شخصیت هر فرد است در آورند،وبا اصلاح نکردن موهای سر ،قیافه خود را تغییر دهند،که آزمونی بزرگ، وامتحانی سخت،و آزمایشی آشکار است برای پاکسازی وخالص شدن،که خداوند آن را سبب رحمت و رسیدن به بهشت قرار داد.اگر خداوند خانه محترمش،ومکانهای انجام مراسم حج را ،در میان باغها و نهرها،و سرزمینهای سبز و هموار،و پر درخت و میوه،مناطقی آباد ودارای خانه ها وکاخهای بسیار،وآبادیهای بهم پیوسته ،در میان گندمزارها وباغات خرم و پر از گل و گیاه،دارای مناظری زیبا و پر آب،در وسط باغستانی شادی آفرین،و جاده های آباد قرار می داد،به همان اندازه که آزمایش ساده بود ،پاداش نیز سبکتر می شد.اگر پایه ها و بنیان کعبه،و سنگهائی که در ساختمان آن بکار رفته از زمرد سبز،و یاقوت سرخ،ودارای نور وروشنائی بود،دلها تیره تر به شک وتردید می رسیدند،وتلاش شیطان بر قلبها کمتر اثر می گذاشت،و وسوسه های پنهانی او در مردم کارگر نبود.در صورتیکه خداوند بندگان خود را با انواع سختیها می آزماید،و با مشکلات زیاد به عبادت می خواند ،و به اقسام گرفتاریها مبتلا می سازد،تا کبر و خود پسندی را از دلهایشان خارج کند،و به جای آن فروتنی آورد،و درهای فضل ورحمتش را برویشان بگشاید،و وسائل عفو و بخشش را به آسانی در اختیارشان گذارد.
پرهیز از ستمکار
پس خدا را !خدا را! از تعجیل در عقوبت،وکیفر سرکشی وستم بر حذر باشید،و از آینده دردناک ظلم،وسر انجام زشت تکبر و خود پسندی که کمینگاه ابلیس است،وجایگاه حیله ونیرنگ اوست،بترسید،حیله ونیرنگی که با دلهای انسان،چون زهر کشنده می آمیزد،وهر گز بی اثر نخواهد بود،وکسی از هلاکتش جان سالم نخواهد برد:نه دانشمند به خاطر دانشش،و نه فقیر بخاطر لباس کهنه اش،در امان می باشند.
فلسفه عبادات اسلامی
خداوند بندگانش را،با نماز و زکات تلاش در روزه داری،حفظ کرده است،تا اعضا وجوارحشان آرام،ودیدگانشان خاشع،وجان وروانشان فروتن،و دلهایشان متواضع باشد،کبر و خود پسندی از آنان رخت بربندد،چرا که در سجده،بهترین جای صورت را به خاک مالیدن،فروتنی آورد،وگذاردن اعضاء پر ارزش بدن بر زمین ،اظهار کوچکی کردن است.و روزه گرفتن سبیدن شکم به پشت،عامل فروتنی است؛و پرداخت زکات،برای مصرف شدن میوه جات زمین وغیر آن ، جهت نیازمندیهای فقرا و مستمندان است . به آثار عبادات بنگرید که چگونه شاخه های تکبر را در هم می شکند؟ و از روییدن کبر وخود پرستی جلو گیری می کند!.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ